موسیقی یا خُنیا هنر است که از صداها تشکیل شده است. عناصر معمول موسیقی ارتفاع (که لحن و هارمونی را در بر دارد)، ریتم (و مفاهیم مربوط به آن، شامل ضرب (موسیقی)، متر، و مفصلبندی (articulation))، فورته، و ویژگیهای صوتی رنگ صدا (timbre) و بافت است.
ریشه واژهٔ خنیا و موسیقی
واژهٔ موسیقی از واژهای یونانی و گرفته شده از کلمهٔ Mousika و مشتق از کلمهٔ Muse میباشد .
خنیا از ریشه «خونیاک» زبان پهلوی و «هو نواک» اوستایی است که خود آن از دو قسمت تشکیل شده است: «هوبه معنای نیک ، زیبا ، خوش، برای نمونه در واژههای هومن (= نیک اندیش)، خسرو (= خوب نام)، و «نواک» به معنای نوا. در کل هونواک، خونیاک و خنیا به معنی «نوای خوش« است.
موسیقی را هنر
موسیقی را هنر بیان احساسات به وسیلهٔ آواها گفتهاند که مهمترین عوامل آن صدا و ریتم هستند و همچنین دانش ترکیب صداها به گونهای که خوشآیند باشد و سبب انبساط و انقلاب روان گردد نیز نامیده میشود.
تعاریف گذشتگان از موسیقی
پیشینیان موسیقی را چنین تعریف کردهاند: معرفت الحان و آنچه التیام الحان بدان بود و بدان کامل شود. ارسطو موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی میدانسته و فیلسوفان اسلامی نیز این نظر را پذیرفتهاند، همانند ابن سینا که در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نام بردهاست ولی از آنجا که همه ویژگیهای موسیقی مانند ریاضی مسلم و غیرقابل تغییر نیست، بلکه ذوق و قریحهی سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز میدانند. در هر صورت موسیقی امروز دانش و هنری گستردهاست که دارای بخشهای گوناگون و تخصّصی میباشد.
صدا در صورتی موسیقی نامیده میشود که بتواند پیوند میان اذهان ایجاد کند و مرزی از جنس انتزاع آن را محدود نکند.
افلاطون: موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح به جهانیان، و بال به تفکر و جهش به تصور، و ربایش به غم و شادی و حیات به همه چیز میبخشد..
ابونصر فارابی:موسیقی علم شناسایی الحان است و شامل دو علم است; علم موسیقی عملی و علم موسیقی نظری.
ابوعلی سینا: موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمهها از نظر ملایمت و سازگاری، و چگونگی زمانهای بین نغمهها بحث میشود.
بتهوون: موسیقی مظهری است عالیتر از هرعلم و فلسفه ای. موسیقی هنرزبان دل و روح بشر و عالیترین تجلی قریحهی انسانی است.
لئوپددوفن: ریشه موسیقی به عهد کهن ارتباط دارد. درواقع همان روزی که انسان توانست برای نخستین بار خوشیها ورنجهای خود را با صدا نمایش دهد، مبداموسیقی به شمار میآید.
ابن خردادبه (به نقل از یحیی بن خالدبن برمک): موسیقی آن است که تو را شاد کند و برقصاند و بگریاند و اندوهگین کند و جز آن هرچه باشد رنج و بلاست.
ابن خردادبه: موسیقی ذهن را لطیف و خوی را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده میکند، آفرین بر خردمندی که موسیقی را پدید آورد.
نظریههای زیباییشناسی درباره موسیقی
سه نظریه زیبایی شناسی درباره موسیقی وجود دارد:
موسیقی به مثابه زبان احساسات
موسیقی به مثابه نماد احساس
ذات موسیقی صدا و حرکت است
بسیاری از پدیده های طبیعی مانند ابشار و وزش باد از میان برگ های درختان و نوای طبیعی موسیقی ایجاد می کنند.پس باید بپذیریم موسیقی پدیده ای است در فطرت ادمی.از انجا که موسیقی یکی از زیر مجموعه های فرهنگ در همه جوامع وجود دارد و گاه با افسانها وحکایت ها و احساسات انان همراه است. موسیقی که نه مجالس لهو ولعب و اعانت به اثم وکمک رسان به ستایش حق تعالی موسیقی سازندگی تلاش و خبرخواهی بوده است.
تاریخچه زیباییشناسی در موسیقی
بیش از دوهزار سال است که غرب وشرق به قدرت موسیقی در برانگیختن احساسات اذعان کردهاند. به حدی که کسانی که دغدغه حفظ امنیت دولت را داشتهاند موسیقی را خطرناک تلقی کردهاند. اما تشریح این امر که موسیقی چگونه چنین تاثیری بر ما میگذاردبسیار دشوار است. فهم دلیل این امر چندان سخت نیست. قدیمی ترین و رایج ترین نظریههای غربی هنر، هنر راتقلید طبیعت میدانند. اما موسیقی تمامأ با این تعریف سازگار نیست. موسیقی قادر به بازنمایی اشکال و رنگها یا توصیف جهان در قالب واژگان نیست و توانایی اش در تقلید اصواتی که در عالم طبیعت وجود دارند سهم بسیار کوچکی است. اما این قالب هنری غیرمفهومی و غیر تقلیدی که مجموعهای از اصوات نظام یافته است به نحو معینی تجربیات زیبایی شناسانهای فراهم میآورد که در ابعاد و مراتب مختلف دارای ارزشند.
از سرگرم کنندگی نسبی تا تجربههای زیبایی شناسانهای که به کنه شخصیت راه میبرند و ما را به مرتبهای بی بدیل می رسانند. این هنر از چه نوعی است؟
نظریههای زیبایی شناسی موسیقی که به این پرسش پاسخ میدهند در دو گروه کلی جای میگیرند؛
نظریههای قایل به وابستگی که ارزش زیبایی شنلسانه موسیقی را بر حسب روابط آن با امر دیگری خارج از موسیقی تبیین میکنند، و این امر معمولأ احساس است.
نظریههای قایل به استقلال که ارزش زیبایی شنلسانه موسیقی را وابسته به امری خارج از موسیقی نمی دانند بلکه آن را وابسته به ویژگیهای ذاتی موسیقی تلقی میکنند.
تقسیمبندی موسیقی
موسیقی به روشهای بسیاری تقسیمبندی می شود.
بر اساس دوره ی هنری پیدایش
موسیقی گریگورین
موسیقی دوره باروک
موسیقی کلاسیک
موسیقی مدرن
بر اساس ساختار آوا شناسی
کوانتو تونیک (موسیقی دارای نت های جداگانه مشخص با فاصله موسیقیایی)
استریم تونیک (موسیقی بدون فواصل - موسیقی دارای نتهای پیوسته)
بر اساس ساختار گامها
گام کروماتیک
گام دیاتونیک
بر اساس تعداد نتها در گام:
پنتاتونیک یا پنج صدایی (مانند موسیقی ژاپن)
مونوتونیک یا تک صدایی (مانند برخی سازهای تکنت همچون برخی شبپورهای نظامی و یا سوتسوتک)
هگزاتونیک
از دیدگاه ضرباهنگ
موسیقی بیضرب - آن است که دارای وزنی آشکار نباشد که نمونهٔ آن برخی آوازهای موسیقی ایرانی هستند.
موسیقی آهنگین یا رِنگ (Rhythmic) به موسیقیهایی گفته میشود که دارای وزن باشد مانند آهنگهایی که برای رقص ساخته شده باشد؛ پیش در آمد، مارش و غیره.
لارگو (خیلی آرام و آهسته)
آداجیو (آهسته)
پرستو (خیلی تند)
آلگرو (تند)
آندانته (معمولی)
آلگرتو
از دیدگاه ناحیه پیدایش
موسیقی بومی
موسیقی نواحی
موسیقی شرقی
موسیقی غربی
موسیقی ایرانی
موسیقی عربی
موسیقی فلامنکو
موسیقی کانتری
(و بسیاری نواحی دیگر)
از دیدگاه خاستگاه معنایی-کلامی و جایگاه اجتماعی
موسیقی مذهبی
موسیقی آیینی (به عنوان مثال موسیقی عرفانی و یا موسیقی صوفی گری موسیقی عروسی و یا عزا )
موسیقی پاپ
موسیقی راک
موسیقی رپ
موسیقی کودک
نوحه خوانی
تواشیح
از لحاظ اولویت کلام یا ساز
موسیقی کلامی
موسیقی بیکلام
از دیدگاه کاربردی
موسیقی درمانی مانند موسیقی زار جنوب ایران و یا موسیقی های مخصوص آرامش و مدیتیشن
موسیقی رقص
موسیقی فیلم
موسیقی نظامی (مارشه)
از لحاظ سازبندی (ارکستراسیون) و آوایی
موسیقی تک سازی (Solo)
موسیقی سمفونیک
موسیقی اپرا
دو نوازی (دوئت)
سه نوازی (تریو)
چهارنوازی (کوارتت)
موسیقی تلفیقی (فیوژن)
موسیقی ضربی
موسیقی آرشه ای (مانند کوارتت زهی، گروه سازهای بادی)
موسیقی آوایی (وکال) - مانند آثار ارکستر آوازی تهران و یا گروه کر کلسیا
بر پایه فرم موسیقی
سونات
سمفونی
پرلود (پبش درآمد)
مینوئت
پیشنوا (اُورتور)
کنسرتو
لایتموتیف یا نغمه معرف (leitmotiv به معنی نغمهٔ راهبر یا شاخص)
بر اساس دستگاه یا مقام که برای موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه به همراه ۵ آواز برمیشمارند مانند دستگاه ماهور، دستگاه شور، بیات ترک. هر دستگاه میتواند تعدادی «گوشه» داشته باشد. همچنین در موسیقی ایرانی ۱۲ مقام برشمردهاند مانند مقام راست، زیر، اصفهان، حجاز.
تئوری موسیقی نظریهای دربارهٔ نگارش و ساختار و قواعد موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج کاملتر شدهاست. تئوری موسیقی شامل تحلیل نتهای ملودی و نیز بررسی آنها از دیدگاه نگارش (نت نویسی)، ریتم، هارمونی (هماهنگی عرضی نتها)، کنترپوان (هماهنگی طولی نتها) و ... است. در تئوری موسیقی به بررسی پویایی و دینامیک موسیقی نیز میپردازند و آن بستگی به نرمی یا سختی صداها و نتها دارد. میتوان تئوری موسیقی را براساس روابط ریاضی نیز مطرح کرد. در این صورت از روشهای ریاضی برای تحلیل موسیقی استفاده می شود.
دیدگاه فرهنگها و ادیان به موسیقی
اسلام
در میان فقهای اسلام کسانی مانند شهابالدین الهیثمی و ابن ابیالدنیا بودهاند که موسیقی را یکسره لهو و لعب میدانستند و آن را مکروه یا حرام تلقی مینمودند. فارابی معتقد بود که موسیقی نمیتواند هرگونه حالت روحی یا هر نوع شور و هیجانی را در شخص برانگیزد. ابن زیله نیز معتقد بود که موسیقی میتواند شخص را به ارتکاب عمل گناه بکشاند. با این حال، ابوحامد محمد غزالی، موسیقی و سماع را جایز دانسته است. از آنجا که دامنه تمدن اسلامی جز عربستان کشورهای بسیاری از جمله مصر، ایران، هند و آفریقا را دربرمیگرفت، موسیقی اسلامی نیز با تنوع و گوناگونی روبهرو بوده است.
برخی آلات موسیقی
نی
نی از قـدیمی ترین این نوع است و شامل یک لوله استوانهای از جـنس نی بوده که دارای هـفت بـند و شش گـرهاست. نی از دسته سازهـای محـلی است و تـقـریـبا در تمام نقاط ایران معـمول و رایج است.
سرنا
سرنا ساز دیگـری از خانواده آلات موسیقی بادی است که در تـمان نقاط ایران معـمول است و شامل سرنای بـخـتـیـاری و آذربایـجانی است. در ایران این ساز به هـمراه دهـل و یا نقاره نواخـته میشود. لازم به ذکر است که نواخـتن این ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصی و به منظورهای مخـتـلف انجام میشود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسی را خبر میدهـند و در شمال ب هـمراهی طناب بازهـا سرنا نواخـته میشود و در آذربایجان غـربی، روستائیان در عـروسیها حین رقص چوبی، سرنا مینوازند.
کـرنا
کرنا: سازی قدیمی و تاریخی است که در استانهای مخـتـلف ایران به شکـلهای متـفاوت ساخـته و اجرا میشود. مهـمترین کرناهـا، کرنای شمال، گـیلان و کرنای مشهـد است. این ساز بـیـشتر در کردستان و آذربایجان مورد استـعـمال قرار میگـیرد.
نی انبان
نی انبان بـیـشتر در جنوب ایران مورد استـفاده قـرار میگیرد و در بعـضی نقاط ایران آن را " خـیک نای " نـیز مینامند و در نقاطی از آذربایجان نیز نواخته میشود.
آلات موسیقی زهـی
کمانچـه
یکی از قـدیمی ترین سازهای زهـی، کمانچه است که اولین شکل ویولون امروزی است. این ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبی اجرا میکند. کمانچه سازی ملی است. در تمام استانهای ایران نواخـتن آن متداول است و بـیشتر در میان طوایف لر و بختیاری رواج دارد.
بربط
بربط: سازی از خانواده سازهای رشتهای مفـید که به آن " ال عـود یا لوت " نیز میگـویـند. ساخـتمان این ساز شـبـیه گـلابی است که از درازا به دو نـیم شدهاست. دارای کاسهای بـزرگ و دستهای کوتاه که در آغاز سه رشته سیم داشتهاست.
رباب
رباب: این ساز زهـی است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سینه، دسته و سر تـشـکـیل شدهاست. سیمهای رباب در قدیم از روده و امروز از نخ نایلون ساخـته میشود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شدهاست. این ساز اساساً سازی محلی است و بـیـشتر در نواحی خراسان معـمول است و هـمچـنـین در نواحی سیستان نیز نواخـته میشود.
تار
تار: یکی از سازهای زهی اصیل ایران است که یک شـکم چـند قـسمتی دارد و دارای شش تار میباشد. از این گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را میتوان نام برد که نوازندگی دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحی خراسان بـسیار معـمول میباشد.
گیتار
گیتار: یکی از دیگر سازهای زهی است که انواع مختلف، چهار سیم، شش سیم، هشت سیم، دوازده سیم و... و به دستههای گیتار کلاسیک، گیتار آکوستیک و گیتار الکتریک تقسیم میشود. این ساز زهی با پیک یا انگشت نواخته میشود. این ساز ریشهٔ اسپانیایی دارد.
آلات موسیقی ضـربی
از سازهای ضربی معـروف ایرانی دهـل، طبل و تـنـبک میباشـند.
دهـل
دهـل: این ساز از استوانه کوتاهی از جـنس چـوب که قـطر دایره آن حـدود یک مـتر و ارتـفاع آن ۲۵ تا ۳۰ سانتی متر است تـشکـیل شده و بر دو سطح دایرهای شکـل آن پـوست کـشـیده شدهاست. مضرابـش دو چـوب یکی به شکـل عـصا و دیگـری ترکهای نازک میباشد. دهـل سازی کاملاً محـلی و بـیـشـتر هـمراهـی کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـیش از سایر جاها مورد استـفاده قـرار میگـیرد.
دایـره
دایره: این ساز ضربی که از حلقهای چوبی تـشـکیل گـردیده که بر یکی از سطوح جانبی دایرهای شکل آن پـوست کشـیده شدهاست، این ساز را با ضرب سر انگـشتان هـر دو دست مینوازند و بـیـشتر شهـری است تا محـلی. سازی است هـمراهی کـنـنده با سایر سازهـا. دایره در حال حاضر در آذربایجان بـیـشـتر از سایر جاهـا رواج دارد.
طبل
طبل: یکی دیگر از سازهای ضربی که کوچکـتر از دهـل میباشد و مضراب آن دو کوبه چوبی است و آن را در مراسم عـزاداری در اکثـر مناطق ایران مینوازند.
تـنـبک
تـنبک: سازی است از پوست و چوب (معـمولا گـردو) و از دو قسمت گـلویی و استوانهای تـشکـیل یافـته، سطح بالایی آن از پوست و قسمت گلویی آن که با دهانهای گـشاد دارد باز میباشد.
سازهای مضربی (زهـی - کوبی)
ساز منحصربهفرد ایرانی که در این تـقـسیم بـندی قـرار میگـیرد سنـتور است. این ساز شامل جـعـبهای ذوزنقهای است و هـفـتاد و دو رشته سیم سفـید و زرد تـشکـیل یافـتهاست.
سنـتور اساساً سازی است که قابـلیت تـکـنوازی و هـمنوازی را داراست و نواخـتن آن در تمام استانهای ایران متـداول است.
تئوری موسیقی
تئوری موسیقی نظریهای دربارهٔ مکانیک موسیقی و نحوهٔ کارکرد موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج کاملتر شدهاست. تئوری موسیقی شامل تحلیل نتهای ملودی و نیز بررسی آنها از نظر ریتم و هارمونی (هماهنگی) اجزاء آن میباشد. ممکن است صداها در ملودی همدیگر را تقویت یا تضعیف کنند که در این صورت هارمونیهای متفاوتی خواهند داشت. در تئوری موسیقی به بررسی پویایی و دینامیک موسیقی نیز میپردازند و آن بستگی به نرمی یا سختی اصوات و نتها دارد. میتوان تئوری موسیقی را براساس روابط ریاضی نیز مطرح کرد. در این صورت قوانین موجود در ریاضی در تئوری موسیقی بهکارمیرود.
تئوری موسیقی شاخهای تخصصی از رشته موسیقی است و کسی که در این زمینه کارمیکند باید با انواع صدای نتها، فاصلهها، میزان ترکیبها و پردههای موسیقی آشنا باشد. اهمیت تئوری موسیقی به قدری است که نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر که در این زمینه کار نکردهاند از نظریهدان یا تئوریسین موسیقی که در این زمینه کارمیکند جدا درنظر گرفته میشوند.
صدا و ریتم مهمترین عناصر تئوری میباشند. اهمیت اصوات در موسیقی مانند اهمیت رنگ در نقاشی است. ولی از هر صوتی نمیتوان در موسیقی استفاده کرد. از نظر موسیقیدانها صداها به دو دسته تقسیم میشوند. صداهای موسیقیایی و صداهای غیرموسیقیایی. صداهای موسیقیایی دارای مشخصههایی است که درادامه به آن اشاره خواهد شد و اگر صدایی این مشخصهها را نداشت صدای غیرموسیقیایی محسوب میشود.
مشخصههای صدای موسیقیایی
نواک: مسلما صداهای موسیقیایی میتوانند در سطحهای مختلف زیر و بمی حاصل شوند. مثلا میدانید که صدای اصلی مردان از زنان و کودکان بم تر است و از نظر فیزیک، فرکانسهای آن دارای طول بیشتری هستند و صدای کودکان نسبت به صدای مردان زیر تر است که فرکانسهای آن دارای طول کمتری هستند. پس به این (زیر وبم) بودن صدا نواک میگویند.
دیرند: به ارزش زمانی کشش صدا دیرند میگویند. مثلا اگر آرشه را مدت درازی روی سیم ویولن بکشیم صدای حاصل البته کشیده تر از صدایی است که با کشیدن آرشه به مدت کمتر پدید میآید.
شدت: صداهای موسیقی ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیف تر یا قوی تر باشند مثلا اگر مضراب سنتور را یک بار با ملایمت و بار دیگر به قوت روی سیم ساز ضربه بزنیم، صدای دومی شدیدتر از صدای اولی خواهد بود.
طنین و رنگ: مثلا فرض کنید یک پیانو و گیتار الکتریک که هر دو همزمان در حال نواختن یک قطعه مییاشند تنها فرق بین صدای این دو ساز جنس صدای آنهاست. پیانو صدایی نرم و آرام بخش دارد ولی گیتار الکتریک صدایی خشن و هیجانی دارد. دقیقا همین تفاوت (جنس صدا) را طنین و رنگ میگویند.
صدا
صدا یا صوت از انواع انرژی است که از تحرک ذرات ماده بوجود میآیند به این گونه که یک ذره با حرکت (برخورد) خود به ذرهای دیگر ذرهٔ دیگر را به حرکت در میآورد و به همین ترتیب است که صوت نشر مییابد. صدا ارتعاشیست که توسط حس شنوایی انسان درک میشود. ما معمولاً اصواتی که در هوا حرکت میکنند را میشنویم ولی صدا میتواند در گاز، مایع و حتی جامدات نیز حرکت کند.صدا ص َ (ع اِ) ۞ معرب «سدا» است ۞ و آن آوازی باشد که در کوه و گنبد وامثال آن پیچد و باز همان شنیده شود و در عربی نیز همین معنی را دارد .
سرعت صوت در جامدات بدلیل تراکم زیاد مولکولها، بیشتر از مایعات و در مایعات نیز بیشتر از گازها است. صوت بر خلاف امواج دیگر مانند نور و گرما فقط در محیطی نشر مییابد که ماده وجود داشته باشد و این بدین معناست که اگر بر سطح ماه (که هوایی وجود ندارد) انفجاری روی دهد شما هیچ وقت صدای آنرا نمیشنوید. از واحد دسیبل نیز برای اندازه گیری شدت صوت استفاده میکنند. محدودهٔ شنوایی انسان بین ۲۰ تا ۲۰۰۰۰ هرتز میباشد.
خصوصیات صدا
ویژگیهای صدا عبارتند از بسامد، طول موج، دامنه و سرعت
بسامد و طول موج
بسامد تعداد تغییرات فشار هوا در هر ثانیه در یک نقطه ی ثابت است که موج صدا در حال گذر از آن میباشد. یک چرخه ی نوسانی ساده در یک ثانیه برابر با یک هرتز است. طول موج برابر فاصله ی بین دو قله ی متوالی بوده که موج در مدت زمان یک چرخه ی نوسانی آنرا طی میکند.
سرعت صوت
سرعت انتشار صوت بستگی به نوع، دما و فشار محیطی که صوت در آن منتشر میشود دارد. در شرایط طبیعی از آنجایی که هوا تقریباً بصورت یک گاز کامل رفتار میکند سرعت صوت وابسته به فشار هوا نخواهد بود. در هوای خشک در دمای 20 درجه ی سانتیگراد سرعت صوت حدوداً 343 متر در ثانیه یعنی حدوداً یک متر در هر 3 هزارم ثانیه است. سرعت صوت همچنین وابسته به بسامد و طول موج است. بنابراین یک صوت 343 هرتزی طول موج یک متر خواهد داشت.
واژهٔ «صدا»، معرب (عربیشدهٔ) «سدا»ی پارسی است.
نواک
نواک یا ارتفاع صوت زیروبمی صدا است. در موسیقی به معنای درکی است که گوش شنونده از بسامد یا زیر و بم بودن نتها دارد. در جهان معمولا صدای با فرکانس بیشتر (مانند صدای زنان) را بالا و صدای با فرکانس کمتر (مانند صدای مردان) را پایین مینامند اما در فارسی زیر (=پایین) و بم (بام=بالا) به عکس آن به کار گرفته شدهاند.
لحن
لحن صدایی است متناوب که دارای مدت زمان، ارتفاع، بلندی و طنین منحصر به فرد است.
لحن تنها به بسامد یا فرکانس وابسته نیست، بلکه به طنین (مجموعه فرکانسهای نزدیک به هم) تولید شده توسط ساز بستگی دارد و از این روست که صدای سازهای مختلف، حتی وقتی نت یکسانی را مینوازند با هم متفاوت است.
هارمونی
هارمونی به چگونگی فاصلههای موسیقیایی خوشایند در اجرای همزمان نتها گفته میشود که خصوصا آکوردها کاربرد دارد، بر خلاف ملودیها که به خوشایندی نواختن نتهای متوالی (و نه همزمان) میپردازد. هارمونی سبب ژرفا بخشیدن و غنای ملودی میشود. یک آفریننده موسیقی عامیانه (مانند یک خواننده که از گیتار استفاده میکند)، با آزمایش آکوردهای گوناگون، همخوان ترین آکوردها با حالت ملودی را برمیگزیند. در موسیقی کلاسیک غربی، موسیقیدان همزمان به خلق ملودی و هارمونی میپردازد. در برخی از انواع موسیقیهای بداههپردازانه مانند جاز نوازندگان بر مبنای چینش مشخصی از آکوردها، به آفرینش ملودی میپردازند.
کنسونانس و دیسونانس
کنسونانس فاصله ای در آکورد است که تاثیری قابل قبول و مطبوع بر شنونده دارد.
دیسونانس فاصله ای در آکورد است که عکس تاثیر کنسونانس را ایجاد می کند. یعنی چیزی شبیه به حالت نامطبوعیت و تنش. موسیقی بدون دیسونانس مانند زندگی بدون دردسر و ناراحتی، رنگ خود را باخته و از هیجان تهی می شود.
خصیصه مشترک در تمام دیسونانس ها این است که ناپایدارند و به یک صدا (درجه) بالاتر یا پایین تر از خود گرایش دارند، که به این حالت «حل شدن» می گویند. با حل شدن نت نامطبوع به یک درجه بالاتر یا پایین تر از خود به فاصله ای مطبوع می رسیم. به طور کلی، هرچقدر تعداد هارمونیک های مشترک تشدید شده بیشتر باشد، آن دو نت حالت کنسونانس بیشتری خواهند داشت و نسبت به یکدیگر مطبوع ترند.
تریاد
به معنی سه تایی، بیشتر منظور اشاره به سه تایی های فواصل سوم است. ; که باهم نواختن آنها تشکیل آکورد و منفک (جدا) نواختن و پشت سر هم نواختن آنها تشکیل آرپژ می دهد. مثلا در آکورد C ( دو ماژور ) سه صدا داریم دو Do - می Mi - سل sol (فواصل اول (تونیک tonic ) - سوم و پنجم) تریادهایی که باهم سه تا سه تا از نظر فاصله اختلاف دارند و سه تا هم هستند. تریاد در مورد کلیه ی آکورد های سه تایی از جمله مینور - ماژور و کاسته ( Dim ) و افزوده ( aug ) صدق می کند.
آرپژ
هر گاه در موسیقی یا نوازندگی، نت های یک آکورد به صورت جداو پشت سر هم در یک ریتم مشخص زده شود به این عمل اجرای آرپژی آکورد یا همان آرپژ می گوییم.
ضرب
ضرب یا تمپو (به انگلیسی: Tempo)، معیاری از سرعت اجرای قطعههای موسیقی است. ضرب اهمیت زیادی در اجرای موسیقی دارد و بر احساس ناشی از تاثیر میگذارد. تمپوی قطعات موسیقی اروپایی تا پیش از دوره کلاسیک، بسته به نوع قطعه، کمابیش ثابت و معلوم بود. از آن دوره به بعد تعیین تمپوی اثر برای آهنگساز رایج شد و آهنگسازان در آغاز پارتیتور تمپوی مورد نظر خود را، معمولاً با عبارات ایتالیایی، مینوشتند.
نوازندگان، به ویژه نوآموزان، دستگاهی به نام مترونوم را برای نگهداشتن وزن قطعه بکار میبرند.
انواع ضرب بر اساس علامات ایتالیایی
تعاریف علامات ضرب موسیقی ایتالیایی بر اساس دیکشنری موسیقی هاروارد و یا دیکشنری آنلاین زبان ایتالیایی
برمبنای دو مد آهسته و تند
آهسته:
Larghissimo – خیلی خیلی آرام (19 ضرب بر دقیقه و کمتر)
Grave – آرام و رسمی (20–40 ضرب بر دقیقه)
Lento – آرام (40–45 ضرب بر دقیقه)
Largo – در حال تسریع (45–50 ضرب بر دقیقه)
Larghetto – تسریع با سرعت بیشتر (50–55 ضرب بر دقیقه)
Adagio – آرام و باشکوه (به صورت تحت لفظی، "راحت و آسان") (55–65 ضرب بر دقیقه)
Adagietto – سریعتر از آهسته (65–69 ضرب بر دقیقه)
Andante moderato – کمی آهسته تر از andante (69–72 ضرب بر دقیقه)
Andante – همآهنگ با سرعت قدم زدن(قدم رو) (73–77 ضرب بر دقیقه)
Andantino – کمی تندتر از andante (گرچه بعضی مواقع می تواند به معنای کمی آهسته تر از andante گرفته شود ) (78–83 ضرب بر دقیقه)
Marcia moderato – معتدل و میانه، در حالت مارش (83–85 ضرب بر دقیقه)
Moderato – میانه و معتدل (86–97 ضرب بر دقیقه)
سریع:
Accelerando - سرعت فزآینده تدریجی
Allegretto – به طور معتدل سریع (98–109 ضرب بر دقیقه)
Allegro – سریع , تند و شتابناک (109–132 ضرب بر دقیقه)
Vivace – سرزنده و سریع (132–140 ضرب بر دقیقه)
Vivacissimo – بسیار سریع و سرزنده (140–150 ضرب بر دقیقه)
Allegrissimo – بسیار سریع (150–167 ضرب بر دقیقه)
Presto – خیلی سریع (168–177 ضرب بر دقیقه)
Prestissimo – بشدت سریع (178 ضرب بر دقیقه و بالاتر)
آداجیو به یکی از تمپوهای موسیقی گفته میشود که ریتمی آهسته و سنگین دارد. ضربآهنگ یک قطعه آداجیو به طور متوسط هفتاد ضرب در دقیقهاست.
یکی از معروفتیرن آداجیوها، آداجیو در سل مینور اثر آلبینونی است.
شدت
شدت به بلندی صدای نتها در موسیقی گفته میشود. مثلا بسته به میزان محکمی ضربات مضراب سنتور یا شستیهای پیانو شدت صدا فرق میکند.
فرته (به انگلیسی: Forte) در زبان موسیقی به معنی ادای قوی بیان و پر احساس بودن آن میباشد، از حالتهای برونی اجرا در موسیقی میباشد که با علامت (f) نشان داده میشود و به معنی اجرا با شدت دو برابر قسمت مورد نظر است.
هیجان
در روانشناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است:
مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد.
مؤلفهٔ فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند.
مؤلفهٔ رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوهٔ چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند . و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد . ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد .
آوا
آوا، به صداهای گفتاری گویند. آواشناسی نیز دانش بررسی آواها و صداهای گفتاری است. این دانش که بخشی از زبانشناسی بشمار میآید با بررسی سرشت آواها و شیوههای تولید آنها سر و کار دارد.
واژهٔ «آوا» در اشعار شاعرانی چون رودکی، فردوسی، عنصری، منوچهری، ناصرخسرو، سنائی و خاقانی به کار رفته است.
ضربآهنگ
ضربآهنگ یا ریتم (به فرانسوی: Rythme) به معنی توالی ضربههای آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار میرود. به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم مینامند.
ریتم ها
ریتم و حالتهای مختلف آن در تمام عناصر طبیعی و اتفاقات و انرژی های آزادشده در محیط پیرامون و نیز حتی در مفاهیم و تصورات ذهنی نفوذ دارد. به عبارت دیگر ریتم از اجزاء پراهمیت subjective و objective است. هرچیزی که وجود دارد از ریتمی درونی تشکیل شده و همچنین در روند تکامل درگیر ریتمهای خارجی و بیرونی نیز می گردد و در نهایت مجموعههای منظم بزرگتری را شکل می دهند. این ریتم ها از انرژی هایی برخوردار هستند که در صورت همخوانی با ریتمهای پیرامون در یکدیگر تافته شده و انرژیهای همسوی بزرگتری را آزاد می کنند و نیز اگر با یکدیگر همسویی و همخوانی نداشته باشند درصورت مواجهه قطعاً به یکدیگر آسیب می زنند و در روند حرکت یکدیگر اختلالاتی ایجاد می کنند.گردش زمین به دور خود و خورشید، فصول مختلف سال، باروری گیاهان و درختان، و ضربان قلب، از شناخته شده ترین ریتم های منظم طبیعت هستند. زندگی روزمره و مسائل مرتبط و حتی زمینه های مختلف فعالیت بشری نیز شامل ریتمهایی منظم، متناوب و تکاملی هستند.
ریتم در دیگر هنرها
واژه ریتم یا ضربآهنگ در تئوری هنرهای تجسمی نیز به کار میرود و معنایی تصویری دارد. تکرار متوالی عنصرهای بصری در تابلو یا فضای بصری، ریتم بصری را بهوجود میآورد. ریتم بصری را میتوان در چند دسته بررسی کرد:
تکرار یکنواخت: تکرار یک عنصر بصری، مثلاً یک سیب به طور یکنواخت و متوالی.
تکرار متناوب: تکرار یکنواخت یک عنصر بصری، اما همراه با تغییرات متناوبی که هر بار توجه بیننده را به یک حرکت یا عنصر میانی جلب کند.
تکرار تکاملی: عنصرهای بصری از یک حالت آغاز شده و با ضربآهنگی به حالت نهایی میرسند و مسیر تغییر و تکامل آنها دارای ریتم است.
موسیقی دوره باروک
دورهٔ باروک در موسیقی هنری اروپایی از حدود ۱۶۰۰ تا ۱۷۵۰ در نظر گرفته میشود. باروک کلمهای ایتالیایی و به معنی زمخت و ناهنجار است و از کلمه بارکو در ایتالیایی به معنی مروارید صیقل نیافته گرفته شده است. موسیقی این دوره اغلب بافت پلی فنیک دارد. مطرحترین چهرههای این دوره از موسیقی کلاسیک باخ، ویوالدی، هندل و آلبینونی هستند.
دورههای زمانی
این دوره از نظر زمانی بین دوره رنسانس و دوره کلاسیک قرار دارد. این دوره را در موسیقی، به سه دورهٔ آغازین (۱۶۰۰-۱۶۴۰)، میانی (۱۶۴۰-۱۶۸۰) و پایانی (۱۶۸۰-۱۷۵۰) تقسیم میکنند. با این که امروزه آثار دورهٔ پایانی باروک معروفترین آثار این سبک هستند، اما دورهٔ آغازین، با موسیقیدانانی چون مونتهوردی یکی از انقلابیترین دورههای تاریخ موسیقی است.
در دورهٔ آغازین، موسیقی بر اساس متنهایی بسیار پرشور و احساس نگاشته میشد و تعجبی نیست که موسیقیدانان ایتالیایی آن زمان، اپرا را به وجود آوردند. در دورهٔ آغازین، آهنگسازان بافت هوموفونیک را بر بافت پلیفونیک رنسانس ترجیح دادند؛ هر چند در دورهٔ پایانی، بار دیگر موسیقیدانان به پلیفونی بازگشتند. آهنگسازان دورهٔ آغازین، دیسونانسها را با آزادی بیشتری به کار گرفتند. بر تضادهای صوتی نیز تأکید میشد؛ حال آن که در رنسانس، سازها -اگر به کار گرفته میشدند- ملودی آوازخوان را مضاعف میکردند (مشابه آن چه در اغلب موارد در موسیقی سنتی ایرانی شنیده میشود)، اما در دورهٔ آغازین باروک صداهای آوازی با خطهایی کلودیک که ویژهٔ ساز به نگارش درآمده بود، همراهی میشد.
در دورهٔ میانی باروک، سبک موسیقایی نویی که از ایتالیا نشأت گرفته بود، در تمام کشورهای اروپایی گسترش یافت. مدهای قرون وسطایی یا کلیسایی، اندک اندک جای خود را به گامهای ماژور و مینور سپردند. دیگر ویژگی برجستهٔ باروک میانی، اهمیت بیسابقهٔ موسیقی سازی بود که در این میان، سازهای خانوادهٔ ویولن محبوبترین سازها بودند.
در دورهٔ پایانی، بسیاری از جنبههای هارمونی پدید آمد. در این دوره، موسیقی سازی اهمیتی همپایهٔ موسیقی سازی یافت. در این دوره، بار دیگر موسیقی پلیفونیک اوج گرفت و آهنگسازی مانند یوهان سباستیان باخ، به اوج استادی در این امر رسیدند.
ویژگیهای موسیقی باروک
یگانگی حالت
یک قطعهٔ باروک، اغلب فقط بیانگر یک حالت است - قطعهای که شاد آغاز میشود، تا پایان شاد میماند. آهنگسازان برای تجسم نمودهای احساس، زبانای موسیقایی پدید آوردند؛ در این زبان ریتمها یا الگوهای ملودیک ویژهای به حالتهایی معین اشاره داشتند. این زبان موسیقایی مشترک، بیشتر آثار موسیقی دورهٔ پایانی باروک را از تشابه و خویشاوندی برخورد میکند. البته این اصل، استثنای مهمای دارد و آن آثار آوازی باروک هستند.
ریتم
یگانگی حالت در موسیقی باروک، بیش از هر چیز با پیوستگی و یکنواختی ریتم انتقال داده میشود. الگوهای ریتمیکی که در آغاز یک قطعه شنیده شدهاند، در طی آن تکرار میشوند. این پیوستگی و یکنواختی ریتم، فراهم آورندهٔ نیروی پیشبرندهای است که موسیقی را مطیع خود میکند: حرکت پیشرونده، به ندرت دچار وقفه میشود. در موسیقی باروک، تأکید بر ضرب بسیار بیش از اغلب آثار موسیقی رنسانس است.
ملودی
ملودی باروک نیز حسی از پیوستگی و یکنواختی پدید میآورد. ملودی آغازین یک قطعه بارها و بارها در آن شنیده میشود و حتی هنگامای که به شکلی دگرگونشده نمود مییابد نیز سرشت آن کم و بیش ثابت میماند. در موسیقی باروک، ملودی بیوقفه گسترش یافته، آشکار شده و جنبههای متفاوت آن گشوده میشود. این حرکت جهتدار، اغلب از یک سکانس ملودیک سرچشمه میگیرد، که تکرار پیاپی یک ایده موسیقایی در سطحهای صوتی زیرتر یا بمتر است. بسیاری از ملودیهای باروک کیفیتای پُرریزهکاری و تزیینی دارند، و سرایش یا به یاد سپردن آنها آسان نیست. ملودی باروک بیش از آن که حسای متوازن و متقارن القا کند، حسای از گسترش و پویایی ریتمیک پدید میآورد. یک عبارت کوتاه، اغلب با عبارتای طولانی که جریانای بیوقفه از نتهای سریع و چالاک دارد دنبال میشود.
دینامیک پلهای
موسیقی باروک، همگام با پیوستهگی ریتم و ملودی از پیوستهگی دینامیک نیز برخوردار است. به بیان دیگر، حجم صوتی برای مدتای ثابت نگه داشته میشود. تغییر دینامیک، ناگهانی و چنان است که گویی دینامیک از سطحی به سطح دیگر منتقل شده باشد. این تغییر و تبدیل میان قوی و ضعیف، دینامیک پلهای نامیده شده است. دگرگونی تدریجی دینامیک که با کرشندو و دیکرشندو پدید میآید از ویژهگیهای شاخص موسیقی باروک نیست. با این همه بیتردید اجراکنندهگان این موسیقی برای دستیابی به مقصودهای بیانی، دگرونیهای ظریف و ماهرانهای را در دینامیک پدید میآوردهاند. سازهای شستیدار مهم در دورهٔ باروک، ارگ و کلاوسن (هارپسیکورد) بودند که هردو با دینامیک یکنواخت موسیقی آن دوره همخوانی داشتند. نوازندهٔ ارگ و کلاوسن نمیتوانست مانند پیانیست امروزی با تغییر فشار انگشت بر شستیها، کرشندو و دیکرشندو پدید آورد. کلاویکورد، سومین ساز شستیدار مهم این دوره، گرچه میتوانست تغییرهای تدریجی در دینامیک پدید آورد، اما این تغییرها در محدودهای کوچک –در حدود ppp تا mp- ممکن بود.
بافت
موسیقی دورهٔ پایانی باروک اغلب بافت پلیفونیک دارد: در این موسیقی، دو یا چند خط ملودیک برای جلب توجه شنونده به رقابت میپردازند. در این میان خطهای ملودیک سوپرانو و باس به طور معمول مهمترین خطها هستند. تقلید میان خطهای گوناگون ملودیک، یا لایههای صوتی سازندهٔ این بافت، بسیار متداول است. اغلب ملودیای که در یک خط شنیده شده، در خطهای دیگر نیز ظاهر میشود. با این همه، تمام آثار موسیقی دورهٔ پایانی باروک پلیفونیک نیستند. بافت یک قطعه به ویژه در موسیقی آوازی که دگرگونیهای حالت کلام، تضاد موسیقایی را ایجاب میکند، ممکن است دچار تغییر شود. نکتهٔ دیگر این که آهنگسازان باروک در شیوهٔ پرداختن به بافت موسیقایی با یکدیگر متفاوت بودهاند. برای نمونه، باخ تمایل به استفادهٔ مداول از بافت پلیفونیک داشت، حال آن که هندل تضاد میان بخشهای پلیفونیک و هوموفونیک را بسیار بیشتر به کار میگرفت.
آکوردها و باسو کنتینوئو
آکوردها در دورهٔ باروک اهمیتای فزاینده یافتند. پیش از آن، زیبایی خطهای ملودیک بیش از آکوردها، که هنگام اجرای همزمان این خطهای ملودیک پدید میآمدند، مورد توجه بود. به تعبیری، آکوردها فقط در حکم محصول جانبی حرکت خطهای ملودیک بودند. اما در دورهٔ باروک، آکوردها به گونهای مستقل نیز معنا یافتند. از این زمان، آهنگسازان هنگام نگارش خط ملودیک، به آکوردهایی که با آن هماهنگ باشند نیز اندیشیدند. در واقع، آنها گاه ملودی را برای تناسب با توالیهای آکوردی ویژهای به نگارش در میآوردند. چنین توجهای به آکوردها سبب شد خط ملودیک باس، که مبنای هارمونی بود، اهمیتای تازه بیابد. به این ترتیب، تمام بافت موسیقایی بر خط ملودیک باس متکی شد. تأکید نو بر آکوردها و خط باس به پیدایش برجستهترین ویژهگی موسیقی باروک انجامید و آن نوعی همراهی است که باسو کنتینوئو یا باس شمارهگذاری شده نامیده میشود. این بخش همراهیکننده، از یک خط ملودیک باس که عددها (یا نشانههایی) در زیر هر نت آن نوشته شده بود تشکیل مییافت، و آن عددها تعیینکنندهٔ آکوردی بودند که میبایست بر مبنای آن نت ساخته و نواخته شود. کنتینوئو- اختصار باسوکنتینوئو- به طور معمول دستکم با دو ساز نواخته میشد: یک ساز شستیدار مانند ارگ یا کلاوسن به همراهی یک ساز ملودیک بم، مانند ویولنسل یا باسون. نوازندهٔ ارگ یا کلاوسن، خط ملودیک باس را که به وسیلهٔ ویولنسل یا باسون نیز اجرا میشد با دست چپ مینواخت. این نوازنده با دست راست، به پیروی از آنچه عددهای نوشتهشده به آن اشاره داشتند، آکوردها یا حتا خطی ملودیک را بداههنوازی میکرد. این عددها، فقط مشخصکنندهٔ یک آکورد مبنا بودند و شیوهٔ دقیق نواختن را مشخص نمیکردند. به این ترتیب، نوازنده در اجرا از آزادی بسیار برخوردار بود.
موسیقی کلاسیک
موسیقی کلاسیک به موسیقی هنری اروپا گفته میشود. شروع این موسیقی را از سدههای میانه در حدود سال ۵۰۰ پس از میلاد میدانند.
دورههای موسیقی کلاسیک
موسیقی کلاسیک را از نظر سبک و تحوّل تاریخی آن به چند دوره کوچکتر تقسیم کردهاند.
موسیقی سدههای میانه
این دوره با سقوط امپراتوری روم شروع و تا رنسانس در اروپا ادامه مییابد. این دوره، دوره شروع و آغازین گامهای موسیقی کلاسیک است.
موسیقی رنسانس
در این دوره که شامل سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی میشود. موسیقی کلاسیک به طور عمده در ایتالیا شکل گرفتهاست و بیشتر قطعات آثار آوازی هستند.
موسیقی باروک
این دوره از سال ۱۶۰۰ میلادی شروع وتا حدود ۱۷۶۰ میلادی ادامه مییابد. لغت باروک در عالم هنر(نه فقط موسیقی) معادل استادانه زینت دادن و یا ماهرانه درست کردن به کار میرود که از مشخصات بارز هنر این سالها بودهاست.
موسیقی این دوره همانند سایر هنرهای هم عصر خود بیانگر اشرافیت و قدرت حکومتهای اروپایی بودهاست. نیاز کلیسا برای جذابتر کردن نیایش نیز در گسترش این سبک تاثیر بسیاری داشتهاست.
یکپارچگی در حالت موسیقی از ویژگیهای موسیقی این دورهاست.
از معروفترین موسیقیدانان این سبک میتوان باخ و ویوالدی را نام برد.
دوره کلاسیک
دوره کلاسیک سالهای ۱۷۳۰ تا ۱۸۲۰ میلادی را شامل میشود.
قرن هجدهم مصادف بود با جریان روشنی فکر، یا آزادی اندیشه از بند خرافات، که در آن طغیانی علیه متافیزیک و به نفع احساسات معمولی و روانشناسی تجربی و عملی، علیه آیین و مراسم تشریفاتی اشرافی و به نفع زندگی طبیعی و ساده، علیه خودکامگی و به نفع آزادی فردی، علیه امتیازات و حق ویژه و به نفع حقوق مساوی مردم و تعلیم و تربیت همگانی.در این دوره برای اولین بار در موسیقی این فکر ظهور کرد که موسیقی در حقیقت همانند دیگر هنرها مقصود و هدفی ندارد، بلکه صرفاً به خاطر خودش وجود دارد، یعنی موسیقی به خاطر خود هنر موسیقی. پس از دوره کلاسیک با هنر موسیقی بر پایه ایده «هنر به خاطر هنر» برخورده میشد.
هنر در این دوران بیشتر متوجه سادگی است تا تزئینات ماهرانه دوران باروک، ولی در زمینه موسیقی این رویکرد به عکس اتفاق میافتد. بر خلاف دورهٔ باروک در دوران کلاسیک حالتهای مختلف و متضادی در ارائه احساس در موسیقی وجود دارد. بافت موسیقی کلاسیک نیز بیشتر هموفونیک است تا پلی فنیک. از هنرمندان این دوره میتوان از هایدن، موتزارت و بتهوون نام برد.
دوره رمانتیک
سبک رمانتیک سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۱۰ را شامل میشود.دراین دوره، احساسات نقش بسزایی در موسیقی پیدا میکند. موسیقی در این دوره بصورت ابزاری در دست آهنگساز مطرح کردن احساسات شخصی اوست.
موسیقی قرن بیستم
این دوره را دوره مدرنیسم یا نوگرایی موسیقی کلاسیک میدانند. آهنگسازان این دوره هرچه بیشتر سعی کردند تا کارهای خود را از سبکهای گذشته متمایز و از باورها و قانونهای گذشته عبور کنند.
موسیقی کلاسیک معاصر
موسیقی کلاسیک معاصر از سال ۱۹۷۰ میلادی آغاز شدهاست و تاکنون ادامه دارد. آهنگسازان معاصر کلاسیک بیشتر به ساختن موسیقی مینیمال و آوانگارد روی آوردهاند.
گام کروماتیک
گام کروماتیک گامی است که تمامی ۱۲ نت گام معتدل غربی را شامل میشود. تمام نتهای این گام نیم پرده با یکدیگر فاصله دارند.
گام دیاتونیک
گام دیاتونیک گامی است که از پنج پرده و دو نیم پرده تشکیل شده که در آن، نیمپردهها بیشترین فاصله را از یکدیگر دارند.
دانگ یا تتراکورد (به انگلیسی: Tetracorde) ترکیبی از چهار نت پی در پی است که حدود آن یک فاصله چهارم درست را تشکیل بدهد. هر گام دیاتونیک شامل دو دانگ است که به وسیلهٔ یک فاصلهٔ یک فاصلهٔ دوم بزرگ (یک پرده) از هم جدا شدهاند.
گام ماژور گامی دیاتونیک است که در آن فاصله تمام درجهها یک پردهاست به جز فاصله بین درجه سوم و چهارم و فاصله بین درجه هفتم و هشتم، که نیم پرده هستند. گام ماژور استوار شده بر روی نت «دو» به صورت «دو-ر-می-فا-سل-لا-سی-دو» است.
گام مینور طبیعی گامی دیاتونیک است که در آن فاصلههای نیم پرده، به ترتیب بین درجههای دوم و سوم و درجههای پنجم و ششم قرار گرفتهاند. گام مینور طبیعی بر روی نت «لا» به صورت «لا-سی-دو-ر-می-فا-سل-لا» است. این گام در واقع متناظر با گام ماژور دو است که از نت ششم شروع شده و تا هشت درجه دنبال شده باشد.
ساز
ساز به ابزار نواختن موسیقی گفته میشود.
اگرچه هر وسیلهای را که صدا بدهد میتوان ساز دانست ولی در این مقاله منظور از ساز وسایلی است که صرفاً برای اجرای موسیقی ساخته شده است.
احتمالاً قدیمیترین وسیله تولید موسیقی صدای انسانی است. بعد از آن شاید انواع سازهای کوبهای و پس از آن سازهای بادی قدمت بیشتری دارند. یک قطعه استخوان سوراخ شده مربوط به دوره انسان نئاندرتال را قدیمیترین ساز بادی کشفشده میدانند.
سازهای زهی نیز در فرهنگهای مختلف بشری به کار میرفته و در تماسهای بین فرهنگها انواع آن متحول شده و بسیاری از این گونه سازها در نقاط مختلف جهان دیده میشوند که در عین تفاوت جنبههای مشترک بسیاری دارند.
فن تولید ساز بهویژه پس از انقلاب صنعتی در اروپا پیشرفت بسیار کرد و انواع سازهای پیچیده و زیبا با توانایی صدادهی عالی در اروپا تولید شده و میشود. در قرن بیستم ژاپن و اخیراً چین نیز سازهایی با کیفیت بسیار خوب تولید کردهاند.
همچنین پیشرفت فناوری الکترونیک عرصه وسیعی را برای سازهای الکترونیک باز کرد و بویژه کاربرد رایانه در تولید موسیقی نمای تازهای از مفهوم ساز را در برابر موسیقیدانان گسترده است.
بررسی و طبقهبندی و شناخت سازها را «سازشناسی» یا «ارگانولوژی» مینامند. سازها را به صورتهای مختلف دسته بندی کردهاند ولی معمولترین (و نه لزوماً دقیقترین) دستهبندی سازها تقسیم آنها به سازهای زهی، سازهای بادی، سازهای کوبهای، سازهای صفحهکلیددار، سازهای الکترونیک و صدای انسانی است.
حکم اسلام دربارهٔ ساز
اسلام دربارهٔ نواختن، شنیدن و گوش کردن، خریدوفروش و دادوستد و ... سازها حکمهایی دارد و فقیهان شیعه بسیاری را حرام میدانند.
سوت
سوت (صوت)، ترانههای شاد بلوچی است. آوازهای سوت غالباً از تقارنهای متریک - ریتمیک پیروی کرده و مخصوص مجالس عروسی و ختنه سوران است. محتوای اشعار ترانههای سوت، عاشقانه و در توصیف زیباییهای طبیعت، عروس و داماد و یا مراحل مختلف عروسی است.
رنگ
رِنگ فرمی در ردیف است که معمولا برای شادی و رقص نواخته می شده و معمولا دارای وزن ۸/۶ است. رنگ مخصوص نواختن ساز است و آواز در آن نقشی ندارد. معمولا مضرابهای رنگ را به صورتهای مختلف میتوان نواخت اما گاه با توجه به اینکه نوازنده تسلط کافی بر آن ندارد قطعه مضراب گذاری شده است. از رنگهای معروف قدیمی میتوان رنگ شهرآشوب را ذکر کرد.
رنگ یک واژه هندی به معنی رقص است.
آواز
آواز (به انگلیسی: Vocal music) گونهای از موسیقی است که توسط یک یا چند خواننده و با یا بدون همراهی سازهای مختلف اجرا میشود؛ بهشکلی که محوریت قطعه، بر آواز خواندن باشد.
پیشینه آواز در ایران
در فرهنگها مطلقِ صوت و صدا ذکر شدهاست، اما در موسیقی به معنی عام سرود، آهنگ و بانگ موزون زیر و بمی که از گلوی انسان و یا از سیم انواع سازها برآید، تعبیر شدهاست.
کی بود آواز زیر و بم از برای گوش بی حس و اصم
در بعضی از ردیفهای موجود، از جمله ردیف مهدی قلی هدایت ، واژهٔ آواز در کنار گوشههای دیگر و به صورتی قرار گرفته که به نظر میرسد آواز، نام یک گوشه بودهاست. البته در متون نظم و نثر گذشته واژه آواز به هر یک از دستگاههای موسیقی و شعب آن اطلاق و گاهی نیز معنای نواختن ار آن مستفاد میشد.
سرآیندهای این غزل ساز کرد دف و چنگ و نی را هم آواز کرد
زمانی آواز قبل از نام مقامها و گوشهها قرار میگرفت و چنان که از صفحات ضبط شده پیداست، آواز منصوری ، آواز حاجیانی ، آواز راک و… ثبت شدهاست.
در نخستین متنهای تجلی این اصطلاح (آواز) نسخهٔ دستگاه ماهور است که در سال ۱۹۱۱. م توسط سالار معزز در لایپزیک چاپ شدهاست که در آن آواز بختیاری، آواز بیات ترک و … ثبت گردیده.
بعدها کلمهٔ دستگاه را به جای آواز برگزیدند و فرصت شیرازی نیز در این باره در بحورالالحان مطالبی عنوان نمودهاست.
مغنّی سحرگه به آواز رود بیاد آور آن خسروانی سرود
سر فراگوش من آورد و به آواز حزین گفت کای عشق شوریده من خوابت هست
امروزه علاوه بر معنای عام، معنای خاصی از واژهٔ آواز در موسیقی ایران ثبت شده و آن پنج آواز، افشاری، ابوعطا، بیات ترک، دشتی و بیات اصفهان است و این به آن معنا نیست که مجاز نباشیم بیات کرد را آواز بیات کرد بنامیم، زیرا بعضی تقسیم بندیها به مناسبت ذوق و سلیقه یا به طور سماعی انجام گرفته و نه بر مبنای علمی.
آواز در موسیقی ایران وزن (میزانی) خاصی نیست و اجرای موزون آواز به ذوق و تخصص خواننده و نوازنده منوط و وابستهاست. (وزن آواز در موسیقی ایران مقولهای جداگانهاست)
دیگر از خصوصیات آواز در موسیقی ایران، متد معین تحریر، نحوهٔ درآمد و فرود، اوج و حضیض، انتخاب شعر و ادای مفهوم صحیح واژهها و رعایت تناسب حالات است. تناسب در آوازها موجب زیبایی در استماع است چه، آوازها دارای کیفیات گوناگونی هستند مانند آهستگی، بلندی، نرمی، سختی، جنبش، نشاط و…
آواز به معنی وزن هم ذکر شده در تعریف هزج آمده «آواز هفدهم از هفده بحر اصول». آواز را از لحاظ علمی میتوان تسلسل «ملودی-مدل»ها در حول یک یا چند نت معین به نام شاهد نامید.
از مهمترین مُهرنگاره های خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در "چوغامیش" خوزستان برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱-۱۹۶۶ میلادی، یافت شده است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دسته ای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازنده ای "چنگ" و دیگری "شیپور" و آن دیگر "تنبک" مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده ای است که "آواز" میخواند.
موسیقی بومی
موسیقی بومی یا موسیقی فولکلور یا موسیقی مردمی به نوعی از موسیقی سنتی و یا به طور کلیتر موسیقی روستایی گفته میشود که در اصل توسط خانوادهها یا دیگر گروههای کوچک اجتماعی به نسلهای بعدی منتقل میشود. این نوع موسیقی همانند ادبیات عامه یا فولکلور، بیشتر به جای نواختن از روی نوتهای نوشته شده، سینه به سینه و با گوش سپردن منتقل میشود و بیشتر محبوب طبقات پایینتر اجتماعی و روستاییان در فرهنگهای گوناگون است و قالب استانداردی ندارد.
موسیقی سنتی ایرانی
موسیقی سنتی ایرانی، شامل دستگاهها، نغمهها، و آوازها، از هزاران سال پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته، و آنچه دلنشینتر، سادهتر و قابلفهم تر بودهاست امروز در دسترس است، بخش بزرگی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، و یونان متأثر از این موسیقی است و هرکدام به سهم خود تأثیراتی در شکل گیری این موسیقی داشتهاند، از موسیقیدانها یا به عبارتی نوازندگان موسیقی در ایران باستان میتوان به «باربد» و «نکیسا» و «رامتین» اشاره کرد.
ردیف
موسیقی ردیف دستگاهی امروز ایران از دورهٔ آقا علیاکبر فراهانی (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدین شاه) باقی ماندهاست. آقا علی اکبر فراهانی بهواسطهٔ میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) برای نشر موسیقی ایرانی به دربار دعوت شد. سپس این موسیقی توسط آقا غلامحسین (برادر آقا علیاکبر) به دو پسر علیاکبرخان به نامهای میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله، آموخته شد و آنچه از موسیقی باستانی ایران امروزه مورد استفادهتر و معروفتر است، دستهبندی موسیقی توسط این دو استاد در قالب مجموعه نواختهها و آموزش هایشان است که به نام «ردیف موسیقی» نامیده میشود.
ردیف در واقع مجموعهای از مثالهای ملودیک در موسیقی ایرانی است که تقریباً با واژهٔ رپرتوار در موسیقی غربی هممعنی است. یک مجموعهٔ ردیف، مجموعه مثالهایی موسیقایی از هر کدام از گوشههای یک دستگاهاست که بیانگر نسبت نتهای مورد استفاده در آن گوشه و حال و هوای احساسی آن است.
گردآوری و تدوین ردیف به شکل امروزی از اواخر سلسلهٔ زند و اوایل سلسلهٔ قاجار آغاز شدهاست. یعنی در اوایل دورهٔ قاجار سیستم مقامی موسیقی ایرانی تبدیل به سیستم ردیف دستگاهی شد و جای مقامهای چندگانه را هفت دستگاه و پنج آواز گرفت.
از اولین راویان ردیف میتوان به خاندان فراهانی یعنی آقا علی اکبر فراهانی - میرزا عبدالله - آقاحسینقلی و... اشاره کرد. ردیفهایی که اکنون موجودند شامل ردیف میرزا عبدالله، ردیف آقاحسینقلی، ردیف ابوالحسن صبا، ردیف عالی علی اکبر شهنازی، ردیف موسی معروفی، ردیف دوامی، ردیف طاهرزاده، ردیف محمود کریمی، ردیف سعید هرمزی، ردیف مرتضی نیداوود و... هستند. امروزه، ردیف میرزا عبدالله، ردیف صبا، ردیف شهنازی و دوامی کاربری بیشتری دارند و بیشتر در مکاتب درس موسیقی آموزش داده میشوند.
دستگاه
هر دستگاه موسیقی ایرانی، توالیای از پردههای مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال میدهد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شدهاست و معمولاً بدین شیوه ارائه میشود که از درآمد دستگاه آغاز میکنند، به گوشهٔ اوج یا مخالف دستگاه در میانهٔ ارائه کار میرسند، سپس با فرود به گوشههای پایانی و ارائهٔ تصنیف و سپس رِنگی اجرای خود را به پایان میرسانند. موسیقی سنتی ایران شامل هفت دستگاه و پنج آواز است. هفت دستگاه ردیف موسیقی سنتی ایرانی عبارتاند از:
دستگاه شور
دستگاه سهگاه
دستگاه چهارگاه
دستگاه همایون
دستگاه ماهور
دستگاه نوا
دستگاه راستپنجگاه
آواز
آواز معمولاً قسمتی از دستگاه مورد نظر است که میتوان آنرا دستگاه فرعی نامید. آواز از نظرفواصل با دستگاه مورد نظر یکسان یا شبیه بوده و میتواند شاهد و یا ایست متفاوتی داشته باشد. بهطور مثال آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگیریم، دارای نت شاهد و ایست ((ر)) میباشد. بدین ترتیب در آواز شور ملودی با حفظ فواصل دستگاه شور روی نت ((ر)) گردش میکند و در نهایت روی همان نت میایستد. بهطور کلی هر آواز پس از ایست موقت روی ایست خودش، روی ایست دستگاه اصلی (در اینجا شور) باز میگردد. آوازهای متعلق به دستگاه موسیقی ایرانی ۵تا هستند و عبارتاند از:
آواز ابوعطا، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم)
آواز بیات ترک (بیات زند)، متعلق به دستگاه شور، (درجه سوم)
آواز افشاری، متعلق به دستگاه شور، (درجه چهارم)
آواز دشتی، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
آواز بیات اصفهان، متعلق به دستگاه همایون، (درجه چهارم)
اسماعیل نواب صفا
اسمعیل نواب صفا (زاده ی: ۲۹ اسفند ۱۳۰۳ خورشیدی - درگذشت: ۱۹ فروردین ۱۳۸۴)،
نویسنده، محقق، شاعر و ترانه سرای معروف و برجستهٔ ایرانی
زندگی
خانواده
استاد سیّد اسماعیل نوّاب صفا در بیست و نهم اسفند ماه سال ۱۳۰۳ خورشیدی در شهر
کرمانشاه دیده به جهان گشود. خاندان پدری او همگی از جملهٔ نوابهای اصفهان، که
از خانوادههای مشهور اصفهانی به شمار میآید، بودند (بطور کلّی در اصفهان به
خانوادههای منسوب به صفویّه «نوّاب» میگفتند.)و دایی پدرش «میرزا عبدالوهاب
خان معتمدالدوله» ملقب به نشاط اصفهانی از شاعران مشهور دورهٔ قاجار محسوب
میشد.
پدرش سیّد مرتضی نواب صفوی از سرسپردگان به سلسلهٔ صفائی نعمت اللهی بود که در
طی دیداری که در جعفرآباد شمیران با مرحوم ظهیرالدوله صفا داشت، از سوی وی که
قطب سلسلهٔ صفائی نعمت اللهی محسوب میشد، به لقب «نوابعلی» ملقّب گردید.
سید مرتضی یعنی پدر نوّاب صفاً بعدها، بواسطهٔ مشاغل دولتی خویش به اتفاق
خانواده به کرمانشاه عزیمت کرده و در همان شهر اقامت گزیده و ساکن شده بودند.
همچنین مادر ِاسمعیل نواب صفاً دختر میرزا حسن خان بصیری بود که به اتفاق یکی
از خالههایش، یعنی فاطمه خانم بصیری مؤسس و گردانندهٔ نخستین مدرسه ملّی
دخترانه بنام «بصیرت» در سال ۱۳۰۸ در شهر کرمانشاه بودند.
تحصیلات و فعالیتها
اسماعیل نوّاب صفا تحصیلات ابتدائی خود را در شهر کرمانشاه سپری میکند و پس از
چندی به همراه خانوادهٔ خود به گرگان عزیمت کرده و بعد از آن به تهران میآیند.
وی اوّلین شعرش را در سال ۱۳۲۳ در بیست سالگی در روزنامه توفیق به چاپ
میرساند. در آن موقع محمّد علی توفیق صاحب امتیاز و ابوالقاسم حالت سر دبیر
این روزنامه به شمار میآمدند. از آن پس به دعوت «ابوالقاسم حالت» به عضویت
هیئت تحریریه روزنامه «توفیق» در آمده و پس از چندی ستون مخصوصی با امضاء
مستعار«مرشد صفا» برای خود بازمی کند.
در تابستان ۱۳۲۵ به عضویّت نخستین کنگره شعرا و نویسندگان که در خانه فرهنگی
ایران و شوروی تشکیل شده بود انتخاب میشود. ریاست کنگره با ملک الشعرای بهار
بود و صادق هدایت نیز عضو هیئت رئیسهٔ آن محسوب میشد. اسماعیل نوّاب صفا
اوّلین تصنیف یا ترانه خود را بر روی یک آهنگ محلی کرمانشاهی ساخت که به نام
«وعده گلرخان» شهرت یافت. وی در سال ۱۳۲۶ با استاد اسماعیل مهرتاش آشنا شد که
در آن روزها جامعه باربد را تأسیس کرده بود. این آشنائی سبب شد که وی با
حسینعلی مستعان که در آن روزها ریاست رادیو را بر عهده داشت، آشنا شود. آشنائی
که کار او را به رادیو میکشاند واین آغاز کار هنری «نوّاب صفا» میباشد چرا که
در آنجا با نام آورترین هنرمندان عصر خویش آشنا شده و زمینهٔ فعّالیت هنری وی
در آنجا فراهم میآید.
«نوّاب صفا» در شهریور ۱۳۲۶ همکاری خود را با رادیو تهران آغاز میکند و به
عضویّت و دبیری شورای نویسندگان رادیو در آمده و همچنین بر برنامه-های رادیو
نظارت مینماید. وی همچنین از همان آغاز برای تماشا خانههای تهران، پیش پرده
میسازد و گاهی نیز در مجلّه هائی مثل تهران مصوّر اشعاری سیاسی به چاپ
میرساند که این اشعار با امضاء «مولانا صفا» به چاپ میرسید. همکاری وی با
مجید وفادار از همین زمان ادامه مییابد و برای آهنگهای او حدود ۱۲ ترانه
میسازد که برخی از آنها عبارتند از: دنیای من، آه بی اثر، خاکستر من، رویای
شیرین، دلنواز، و...
آشنائی «نوّاب صفا» با مهدی خالدی (یکی دیگر از برجستهترین آهنگسازان و
نوازندگان ایرانی) نیز در منزل «مجید وفادار» صورت میگیرد و نخستین اثر مشترک
با «مهدی خالدی» بنام «رفتی» در دستگاه شور با صدای خانم دلکش در سال ۱۳۲۶ به
اجراء در میاید. حدود ۱۶ ترانه از همکاری «نوّاب صفا»و «مهدی خالدی» بجا مانده
که از برخی از مشهورترین این ترانهها عبارتند از: آمد نو بهار، بگریم(در سوگ
صبا)، آهنگی در نوا، آئین وفاو... و بدین سان آفرینش ترانههای جاودانه «نوّاب
صفا» در کنار یارانش در رادیو با موفقیّت آغاز میشود.
«نوّاب صفا» مدّتی را نیز در مشاغل دولتی گوناگون از قبیل نمایندگی مجلس شورای
ملّی، رئیس دبیرخانه بنگاه بنادر و کشتیرانی، مدیریّت روابط عمومی شهرداری
تهران و... سپری میکند. امّا آنچه خود میپسندد و روح تشنه او را سیراب میکند
تغّزل است وترانه.
وی تا سالهای قبل از انقلاب ایران و همینطور در چند مورد طی سالهای پس از
انقلاب به فعالیت ترانه سرایی خویش ادامه میدهد، اما در عین حال طی سالهای پس
از انقلاب و تا پایان عمر پر برکتش، به تحقیق و نویسندگی نیز مشغول میگردد. از
جملهٔ این موارد میتوان به چاپ کتابهای قصهٔ شمع که شرح خاطرات هنری استاد
میباشد، تفسیر پنج قصیده از اسدی طوسی، نغمهٔ مهر که شرح حال پنج شاعر و عارف
مشهور از جمله مولانا، سعدی، حافظ، بابا طاهر و خواجه عبدالله انصاری میباشد،
اشاره کرد.
همچنین مجموعهٔ اشعار ایشان به نام از یاد رفته و مجموعهٔ ترانه هایشان با نام
تکدرخت در همین سالها به چاپ رسیدهاست. ایشان همچنین «سفرنامهٔ فرهاد میرزای
معتمدالدوله» را با تجزیه و تحلیل کامل شرح حال فرهاد میرزا تصحیح و تحشیه
کردهاند و نیز «منشأت فرهاد میرزا» نیز از جمله آثار نوشتاری شاخص استاد
اسماعیل نوّاب صفا میباشد که در آخرین سالهای عمرشان تحریر شدهاست.
درگذشت
سرانجام چراغ عمر پر فروغ و پر افتخار استاد اسماعیل نوّاب صفا در ساعت ۱۱ صبح
روز جمعه ۱۹ فروردین ماه سال ۱۳۸۴ به خاموشی گرائید و پیکر ایشان در قطعه
هنرمندان واقع در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
سالشمار زندگی هنری
۱۳۱۳- اوّلین دیدار قمرالملوک وزیری در سن ۱۰ سالگی در کرمانشاه.
۱۳۲۴- آغاز همکاری با مجید وفادار که به آفرینش حدود ۱۲ ترانه با آهنگهای او
انجامید.
۱۳۲۶- آشنائی با مرتضی محجوبی که به آفرینش ۴ ترانه به همراهی او انجامید.
۱۳۲۶- آشنائی با علی تجویدی که به آفرینش۷ ترانه به اتفاق او منجر شد.
۱۳۲۷-۱۳۲۶- آشنائی با حسین یاحقّی و خلق تصنیفهای «جوانی» و «بی خبر».
۱۳۲۸- ۱۳۲۶- آشنائی وهمکاری با هنرمندانی همچون عبدالعلی وزیری، حسین قوامی،
ابوالحسن ورزی، منوچهر همایون پور، ابوالحسن صبا، جلال تاج اصفهانی، حسین
تهرانی، جلیل شهناز، حسن کسائی، جواد بدیع زاده، محمّد میرنقیبی، احمد عبادی،
لطف الله مجد، داریوش رفیعی، حسینعلی ملّاح، غلامحسین بنان، ادیب خوانساری،
حسین صبا و...
۱۳۲۷- ترانه سرایی برای آهنگ روح الله خالقی، جهت تصنیف «مستی عاشقان»در
چهارگاه.
۱۳۲۷- اجراء برنامهٔ اشعار برگزیده در رادیو.
۱۳۲۸- آشنائی با حسینعلی ملّاح آهنگساز تصنیف «رویای هستی» با صدای غلامحسین
بنان.
۱۳۳۴-۱۳۲۹ – رفتن به خرمشهر در سمت رئیس دبیر خانه بنگاه بنادر و کشتیرانی.
۱۳۳۴- آشنائی با فرهنگ شریف
۱۳۳۵- بازگشت به تهران و آشنائی باداود پیرنیا مسئول موسیقی رادیو و آغاز
برنامه گلها.
۱۳۳۵- بازگشت به رادیو با مدیریّت نصرت الله معینیان و عضویّت مجدّد در شورای
نویسندگان.
۱۳۳۹-۱۳۳۵-همکاری با پرویز یاحقی و آفرینش حدود ۲۰ ترانه با آهنگهای او.
۱۳۴۲-۱۳۳۵- همکاری با حبیب الله بدیعی و آفرینش حدود ۱۳ ترانه با آهنگهای او.
۱۳۳۸- آخرین دیدار با قمرالملوک وزیری.
۱۳۴۲-۱۳۳۸- همکاری با انوشیروان روحانی و آفرینش حدود ۱۰ ترانه با آهنگهای وی.
۱۳۴۲-۱۳۳۸- همکاری با عباس شاپوری و آفرینش حدود ۶ ترانه با آهنگهای او.
۱۳۳۸- به بعد- همکاری با هنرمندان همایون خرّم، جواد لشکری، زرّین پنجه، اکبر
محسنی، محمّد میر نقیبی، حسین صمدی، امین الله رشیدی، فخری ملکپور و... و
آفرینش بیش از ۲۰ ترانه با همراهی آهنگهای این هنرمندان. آخرین این ترانهها،
ترانهٔ «باغبانِ خسته» با آهنگی از علی نجویدی بود که در سال ۱۳۷۴ ساخته شد.
۱۳۳۹- عضویّت شورای شعر رادیو و اجرای برنامهٔ «قصّهٔ شمع».
۱۳۴۲- نشر کتاب کاروان شعر از سوی بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه.
۱۳۴۲- انتقال به سیستان و بلوچستان در سمت سرپرستی و اطلاعات رادیو.
۱۳۴۳-۱۳۳۹- مسئولیّت رادیوی استان گیلان با برنامهٔ کاروانی از شعر و موسیقی
۱۳۴۶-۱۳۴۴- بازگشت از گیلان به تهران و اشتغال در سمت مدیریّت روابط عمومی
شهرداری تهران.
۱۳۴۷- مدیریّت ادارهٔ کلّ اطلاعات و رادیو استان آذربایجان شرقی.
۱۳۴۸- انتقال به اصفهان در سمت مدیر کلّ و سرپرستی و اطلاعات رادیو.
۱۳۵۰- سرپرستی رادیو و تلویزیون اصفهان.
۱۳۵۷-۱۳۵۴- نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای ملّی و نایل شدن به مقام باز
نشستگی.
۱۳۸۳-۱۳۵۷- انزوا و خانه نشینی و روی آوردن به تحقیق و پژوهش و نویسندگی و
همکاری گهگاه و جسته گریخته با برخی آهنگسازان ایرانی همچون اسدالله ملک در
زمینه ترانه سرایی.
۱۳۸۴ - درگذشت و به خاک سپرده شدن در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرای تهران.
آثار
عمدهٔ شهرتش به خاطر ترانههای بسیار زیبائیست که برای مشهورترین خوانندگان
ایرانی همچون: غلامحسین بنان، داریوش رفیعی، دلکش، پوران، ناهید سرفراز، عهدیه،
مرضیه، الهه، ناهید، شهناز خیام، عبدالعلی وزیری، حسین قوامی، آذر عظیما،
منوچهر همایون پور، غزال، شمس، پروین، هما، مهین صیادی، مهستی، هایده، یاسمین،
زهره، حسین خواجه امیری (ایرج)، اندیشه، اکبر گلپایگانی، سیمین آرین، منتشری،
عباس حکمت شعار، فیروزه، رشیدی، روحبخش و... سرودهاست.